حجاب ففط پوشش نیست گاهی نگاه است

حجاب موی آشفته تو نیست که بر پیشانیت طره شده حجاب روسری تو نیست که تا آخرین نقطه سرت کشیده شده حجاب صورت رنگارنگ تو نیست که به زور کرم و هزار لوازم آرایش به شیطان شبیه شده حجاب لبخند صورتی لبهای تو نیست که در کوچه و خیابان بر صورتت نقش بسته حجاب منم حجاب منم و چشمهای بسته ام منم و نگاه سیر از دیدن امثال تو حجاب منم که با دیدن تو سرم را به پایین می اندازم وچون یک عکس دکوری در خیابانهای شلوغ و پر جمعیت از مقابلت عبور می کنم حجاب نگاه منست که ترا می بیند و در ذهن راه نمیدهد حجاب چشم منست که خیره به اشیا خیابان می شود و به هرزگی تو رو نمی دهد حجاب دل پاک منست که در به در یک چادر مشکی ست یک صورت گرد که در قاب آن چادر به زمین خیره شده در به در سکوت معنادار یک محجبه حین گذر از کوچه و خیابان گذری تند و سریع بی خیال از و جود این همه مرد می خواهم مرا به حساب نیاوری می خواهم فکر کنم که هر گز در مخیله ات نبودم و نیستم می خواهم رای رسیدن به تو مبارزه کنم بجنگم با تمام موانعی که تر از من می گیرند من از سهل و ساده بودن بیزارم من می خواهم تو باشی و من در وجود تو خود را ثابت کنم نمی خواهم تو برای ثابت کردنت دنیا را بهم بدوزی نمی خواهم تو .... این همه حجاب دل منست که خروارها ارایش را در صورت تو می بیند و بی نگاه می گذرد که صدای خنده مستانه ترا می شنود وانگار که نمی شنود انگار که کر ست حجاب منم که ثانیه های زندگیم را با فکر کردن به امثال تو هدر نمیدهم منم که انگشتانم را برای شماره گرفتن شماره امثال تو به درد نمی آورم نمی ازارم تو چه میدانی معیار من و امثال من برای با یکی از جنس تو بودن چیست تو چه میدانی وقتی که قرارست برای یک عمر یک عمر که بازگشتی در آن نیست حاضرم دل به که بسپارم –تو می خواهی انتخاب شوی و من...من می خواهم انتخاب کنم یکی از بهترین می خواهم بگویم همسفر زندگیم فقط یکیست یکی که در دلش آرزوی هیچ کسی جز من نبوده و نیست یک پاک و شاید قدیسه ای از اهالی زمین حجاب منم منم که به هر دری میزنم تا توپاک بمانی در امان از آزار اوباش ها من و تو ازدیار ایرانیم از نسل آریا -از غرب نیم که غرب زده را خواهم –ترا می خواهم تو که هم کیش من سنت ها را از بری عفاف را د ر خو د به یادگار گرفته ای من یک اصل می خواهم نه کپی